صحنه آخر فیلم شیار 143 :

الفت میگه میخوام با پسرم تنها باشم ، 

میره و کنار تابوت بزرگ پسرش که روی اون پرچم ایران انداخته شده میشینه ...

بعد از چند لحظه پرچمارو کنار میزنه تا یونسو ببینه ،

توی تابوت به اون بزرگی ، فقط یه ملافه سفید کوچیک به اندازه قنداق یه بچه اس که وسط تابوته ...

بلندش میکنه و بغلش میکنه ، آروم تکونش میده ،

مثل همون روزایی که یونس تو قنداق بود و اونو توی بغلش میخوابوند ...

آهنگ بی قرار محسن چاوشی اومد توذهنم ،

صدا زدن که بعد از این همه سال

دوباره داغ بچشو ببینه

یه دست لباسشو بدن به دستش

بگن تموم بچتون همینه

( دانلود همین آهنگ )

این فیلم شاید بتونه به درک بیشتر ما کمک کنه ،ماهایی که جنگو ندیدیم ،

ماهایی که مثل خود من تا یکی دو سال پیش با شنیدن اسم شهید

 فقط سهمیه کنکور و حقوق و مزایای اضافه تو ذهنمون میومد ،

ماهایی که این روزا یکم بیشتر میفهمیم که اونا چیکار کردن ...

ماهایی که این روزا دلامون واقعا هوایی شده ...

خدایا ! کمکمون کن درک کنیم چیکار کردن و اینکه چیکار باید بکنیم ، همین ...